bookland

منبعی از داستان های خوب

bookland

منبعی از داستان های خوب

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

فیل کوچولو و خرطومش

روزی روزگار ی فیلی بود که از خرطومش خشش نمی اومد و همش سر مامانش غر میزد که چرا من دماغ درازی دارم. اما روزی به جنگل رفت تا برای مامانش گل بچینه ولی داشت تو جنگل راه میرفت که یهو شاخه ای از درخت روی بچه فیل افتاد فیل اول باخودش فکر کردکه چیکار میتونه بکنه ،که یاد خرطوم بلندش افتاد و باخرطومش اون شاخه رو از روی خودش برداشت تویه راه خونه فکر کرد که شاید خرطومش خیلی هم بد نیست و میتونه تو خیلی جاها ازش اسفاده کنه.

  • محمدرضا امینیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی